طرح جدید تاسیس سازمان ملی مهاجرت؛ محکوم به ناکارآمدی ساختاری
تاریخ انتشار: ۲۶ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۱۱۹۳۵۸
ایران همزمان هم مهاجرپذیر است و هم در مسیر ترانزیت مهاجران. اینکه چرا این امر رخ داده دلایل متعددی دارد که به طور خلاصه میتوان دلیل این اتفاق را ناشی از جای گیری ایران به مثابه جزیره آرامش در منطقهای ناامن برشمرد.
ایران همزمان هم مهاجر پذیر است و هم در مسیر ترانزیت مهاجران. اینکه چرا این امر رخ داده دلایل متعددی دارد که تبیین همه آن موارد در این نوشتار کوتاه جای نمیگیرد و مجال دیگری میطلبد، اما به طور خلاصه میتوان دلیل این اتفاق را ناشی از جای گیری ایران به مثابه جزیره آرامش در منطقهای ناامن برشمرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نکتهای که قبل از ورود به بحث اصلی، طرح آن مفید فایده است آن است که جهان به واسطه جنگ ها، چالشهای منطقهای و همچنین ناثباتی سیاسی، متاثر از جریانهای مهاجرتی است و این امر بیش از گذشته ظهور و بروز داشته است. سرزمین ایران به جهت نزدیکی به کانونهای پیش گفته، بیش از دیگر کشورها، از آن متاثر شده است.
افغانستان و عراق از جمله این کانونها به شمار میآیند. در این میان هرچند قاطبه مهاجران در ایران از اتباع دو کشور افغانستان و عراق میباشند، اما محدود به این دو کشور نمانده و برخی دیگر، چون اتباع پاکستان را نیز شامل میشود. میزانی از این اتباع در ایران رسوب پیدا کرده و بعضی دیگر ایران را به عنوان ترانزیت یا محلی برای اشتغال فصلی و کسب درآمد برگزیده اند.
از میان اتباع مذکور، اتباع افغانستان بیش از دیگر اتباع در ایران ظهور داشته و با ساحات مختلف زیست در جامعه ایرانی عجین شده اند. حالیه به سبب گستردگی و استمرار طولانی مدت این پدیده، مدیریت مهاجران به یکی از مهمترین مسائل نظام حکمرانی کشور بدل گشته است. نگاهی به نحوه مواجهه کشور با موضوع مهاجران طی این سالها نشان میدهد ضمن ارائه خدمات بی سابقه و بعضا بالاتر از طراز جهانی به ایشان، مملو از ناهماهنگیها و تعارضها بوده است.
همین امر بازبینی و بازتعریف چگونگی مدیریت مهاجران در پهنه سرزمینی ایران را به ضرورتی انکار ناپذیر بدل ساخته که برآیند آن تلاش بخشی از نظام تصمیم گیری و تصمیم سازی کشور در جهت ایجاد سازمان ملی مهاجرت یا اقامت بوده است. شورای عالی اداری کشور در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷ با تشکیل سازمان ملی مهاجرت به پیشنهاد وزارت کشور و سازمان اداری و استخدامی کشور موافقت کرد و کلیات قانون تشکیل سازمان ملی مهاجرت نیز در ۲۲ آبان ۱۴۰۱ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید.
بررسی متن و فرامتن پیش نویس قانون مزبور حاکی از وجود نقصانها و ایرادهائی است. معمولا قوانین و مقررهها در خلاء نگاشته نشده و در پاسخ به یک نیازمندی به نگارش در میآیند. طرح ایجاد سازمان ملی مهاجرت مشتمل بر دو بخش مقررههای ساختار ساز و مفاد نظام دهنده به امور مهاجران از قبیل اقامت، نوع و کیفیت خدمات دریافتی، اشتغال و بعضی مجازات هاست. در بخش مقررههای ساختار ساز نیز تاسیس شورای عالی مهاجرت، سازمان ملی مهاجرت و تکالیف این دو پیش بینی شده است.
حال این سوال مهم به ذهن متبادر میشود که ارتقای ساختاری اداره کل امور اتباع و مهاجرین خارجی وزارت کشور به سازمان ملی مهاجرت و کمیسیون ساماندهی اتباع بیگانه به شورای عالی مهاجرت، در پاسخ به کدام نیازمندی وضع و طراحی شده است؟ در این طرح وزیر کشور، رئیس شورای عالی مهاجرت و رئیس سازمان ملی مهاجرت توسط او به این سمت منصوب میگردد. همانگونه که محرز است ایجاد ساختارهای جدید، نیازمند آسیب شناسی و بررسی چرایی عدم دست یابی ساختار موجود به اهداف اولیه میباشد. طراحان طرح براساس کدام گزارش آسیب شناسانه به این جمع بندی رسیده اند که راه حل مدیریت بهینه مهاجران، ارتقای ساختاری است یا حداقل یکی از راه حل هاست؟
شورای هماهنگی امور آوارگان افغانی مصوب سال ۱۳۶۰ شورای امنیت کشور، شورای هماهنگی اجرائی اتباع بیگانه موضوع برنامه سوم و چهارم توسعه و کمیسیون ساماندهی اتباع بیگانه موضوع مصوبات شعام، مسئولیت ساماندهی اتباع بیگانه را به وزارت کشور (مدیر کل اتباع و مهاجرین خارجی یا وزیر کشور) سپرده است.
علاوه بر این موارد، قانون ورود و اقامت اتباع خارجه و مقررات مربوط به ازدواج مردان ایرانی با زنان خارجی دارای کارت هویت، مسئولیتها و تکالیفی را برای وزارت کشور در نظر گرفته اند. پس به لحاظ قوانین فعلی در مییابیم وزارت کشور هم در سطح اجراء و هم در سطح تصمیم گیری مدخلیت موثر دارد. البته این امر صرفا به وزارت کشور منحصر نبوده و به عرصه وظایف و ماموریتهای قانونی دیگر نهادها نیز تعمیم میباید.
حالیه نگاهی به وضعیت فعلی اتباع بیگانه محرز مینماید به رغم محول نمودن مسئولیت حوزه اجراء به اداره کل اتباع و ریاست بر کمیسیون ساماندهی به وزیر کشور، کشور از ناهماهنگیها و سیاست گذاریهای ناپایدار رنج میبرد. به توضیح دیگر، کمیسیون ساماندهی اتباع بیگانه که به موجب مصوبات شعام شکل گرفته و به ریاست وزیر کشور به امر تصمیم گیری و سیاستگذاری مشغول است تاکنون نتوانسته به اهداف پیدایش خود دست یابد. اینکه چرا این مهم حاصل نشده دلایل عدیدهای دارد که از آن جمله میتوان به همانندی مجری و سیاستگذار، جای گذاری منافع سازمانی به جای منافع ملی و عدم پیروی نهادهای ذی مدخل از یک رویکرد واحد اشاره کرد.
حالیه ارتقائات ساختاری مندرج در طرح فعلی (اداره کل به سازمان و کمیسیون ساماندهی به شورای عالی)، چه مزیت ویژهای دربردارد که مدیریت بهینه مهاجران را از آن رهگذر دنبال مینماید؟ مضافا بنیان نهادن ساختار جدید بر مدار قبلی بی آنکه به حل و فصل دیگر آسیبها و نقصانها اندیشیده شود، مصداق این حدیث گهربار از معصوم علیه السلام میباشد؛ "من جرب المجرب حلت به الندامه. " مداقه در متن طرح هرچند نشان دهنده برخی تفصیلها در تکلیف و اختیار نگاری برای سازمان و شورای عالی است، اما به نحوی نیست که بتواند بر منظومه فعلی مدیریت اتباع و مهاجرین خارجی در کشور اثر جدی بر جای بگذارد.
این طرح در بخشی به وظایف، اختیارات و ترکیب شورای عالی مهاجرت اشاراتی داشته است. این شورا متشکل از ۱۷ عضو اصلی میباشد که نشان از کثرت اعضاء دارد. عضویت در یک شورا به نسبت میان کارکرد و ماموریت نهاد عضو با ماهیت و وظایف شورا، وابسته است. بدین توضیح که وجود یک ارتباط منطقی میان کارکردها و وظایف مترتب بر آن نهاد با ماموریت شورا، در توجیه عضویت نهاد ضروری جلوه مینماید.
حال در صورتی که این ارتباط حداکثری وجود نداشته باشد، عضویت بلاوجه تلقی خواهد شد و جز آنکه تصمیم گیری را طولانی و با صعوبت روبرو سازد، عایدی دیگری نخواهد داشت. به عنوان نمونه عضویت رئیس دانشگاه آزاد اسلامی، رئیس سازمان ثبت اسناد و املاک، معاون علمی و فناوری رئیس جمهور، رئیس سازمان هلال احمر و معاون بین الملل قوه قضائیه از همین جنس محسوب میگردند. هرچند بخشی از امورات اتباع بیگانه به ماموریت نهادهای پیش گفته مرتبط میباشد، اما این ارتباط، نمیتواند توجیه گر عضویت دائمی این نهادها به همراه حق رای در شورای مربوط باشد.
به علاوه در این بخش، به حق اعضاء بر رای اشاره شده است. دیده میشود از یک وزارت خانه، سه مسئول به عضویت شورا درآمده و هر سه دارای حق رای میباشند. به عنوان نمونه هم وزیر کشور، هم رئیس سازمان ملی مهاجرت و هم رئیس سازمان ثبت احوال که همگی ذیل وزارت کشور و از اعضای شورای عالی مهاجرت میباشند، از حق رای برخوردارند. بایسته است توزیع آراء در نظام اداری و اجرائی بر مبنای تضمین شنیده شدن آراء و رویکردهای مختلف و نقش موثر آن در تمشیت امور صورت پذیرد. حال اعطای حق رای به شیوه مذکور در طرح ایجاد سازمان ملی مهاجرت، خوف مهندسی تصمیمات به نفع منافع سازمانی بدون ارزش دهی به همه رویکردها را به دنبال دارد.
بخشی از امورات اتباع بیگانه با ماموریتهای نیروهای مسلح پیوند خورده و از این جهت مشارکت ایشان در فرایند تصمیم گیری و الزام به اجرای آن تصمیمات نقش مهمی در تنظیم مسائل مرتبط با اتباع بیگانه ایفاء مینماید. اما نگاهی به اعضاء شورای عالی مهاجرت نشان میدهد جز نیروی انتظامی، نهاد نظامی دیگری به عضویت این شورا در نیامده است. در این میان هرچند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت کمیسیون ساماندهی درآمده، اما گستره وظایف و اختیارات این کمیسیون، نافع به حل تعارضها و تزاحمهای احتمالی میان ماموریت این نهاد و در سطحی بالاتر ستاد کل نیروهای مسلح با تصمیمات کشوری راجع به نظاممند سازی امورات مربوط به اتباع بیگانه نخواهد بود. حداقل آنکه عضویت ستاد کل نیروهای مسلح در این شورا ضروری است.
در این طرح به ادغام دستگاههای مرتبط با اتباع خارجی در کشور به استثنای بخشهای مربوط به دستگاههای دفاعی، امنیتی و انتظامی در سازمان ملی مهاجرت اشاره شده است. در بنود مربوط به این حکم نامی از این دستگاهها به میان نیامده و همین امر، تفسیر پذیری آن را ممکن میسازد. انشای چنین حکمی بی آنکه چگونگی و کیفیت ادغام از حیث ساختار و وظایف را روشن سازد، بروز اختلافات بعدی را به همراه دارد.
نکته دیگر آنکه در این طرح همزمان به تاسیس سازمان و شورای عالی و هم نظاممند سازی حضور، تردد و اشتغال و ارائه برخی خدمات اجتماعی به اتباع بیگانه را مدنظر قرار داده، به نظر میرسد اولا عنوان طرح جامع به مفاد طرح نبوده، زیرا عنوان طرح صرفا به تاسیس سازمان ملی مهاجرت اشاره داشته حال آنکه مفاد علاوه بر تاسیس سازمان به نظاممند سازی حضور ایشان نیز پرداخته ثانیا هر کدام از این دو سرفصل، واجد ویژگیها و خصوصیاتی است که تصمیم گیری همزمان در قبال آن، یکی را به مسلخ دیگری میبرد.
به نظر میرسد طراحان طرح، از این نوع نگارش، در پی وحدت در تصمیم گیری و وحدت در اجراء بوده حال آنکه وحدت در اجراء همیشه و در همه حال مطلوب نبوده و برخی اوقات میبایست از مدل وحدت در تصمیم گیری و عدم تمرکز در اجراء بهره برد. مضافا اینکه تا به چه وقت نظام اداری و اجرائی به جهت حل مشکلات در پیشبرد امور کشور، به خلق ساختار روی میآورد ناپیداست، گویا که همیشه مشکل را در مسائل ساختاری جستجو میکند. حال آنکه در برخی موارد قوانین وضع شده و ساختارها فاقد ایراد بوده، اما آنچه بروز مشکلات را در پی دارد، انتخاب کارگزار ناکارآمد و ناتوان و از همین جنس عدم پیروی همه اجزاء از یک رویکرد واحد و منطقی در پیگیری امور، میباشد. در این میان نه یکبار اگر صد بار نیز قوانین تغییر یابد، امر بر همان مدار قبلی است. تغییر ساختار نه اولین راه حل بلکه آخرین راه حل میباشد.
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: سازمان ملی مهاجرت وزارت کشور قانون مهاجرت ساماندهی اتباع بیگانه شورای عالی مهاجرت سازمان ملی مهاجرت کمیسیون ساماندهی تاسیس سازمان تصمیم گیری رئیس سازمان وزارت کشور وزیر کشور نهاد ها راه حل حق رای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۱۱۹۳۵۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پشتپردهی «بحران مرزی» در آمریکا/ مهاجرت سیلآسا: سلاحی برای نابودی مرزهای جغرافیایی و هویت ملی؟ +عکس
بحران مرز جنوبی ایالات متحده نه بهعنوان یک اتفاق مهاجرت، بلکه بهعنوان یک حمله عمدی و برنامهریزیشده به حاکمیت ملی آمریکا ظاهر میشود.
سرویس جهان مشرق- در فوریه سال جاری، مصاحبهای از یکی از مسوولان ارشد سابق کشور پاناما منتشر شد که با وجود ماهیت افشاگرانهی آن، توسط رسانههای جریان اصلی مورد توجه قرار نگرفت، یا این که {آنچنان که از سوابق قبلی برمی آید} در واقع توسط آنها بایکوت شد.
اوریل اورتگا، فرمانده پیشین گشت مرزی پاناما که اکنون مشاور امنیتی و دفاعی رئیس جمهور پاناما، لورنتینو کورتیزو، است، در مصاحبه ای در 22 فوریه گفت که "در سال 2016، همزمان با ورود سازمان های غیردولتی (NGO) بیشتری به پاناما. ، این کشور شاهد جهش در مهاجرت بوده است. "
این افزایش مطابق با نشست جهانی سازمان ملل متحد برای «مهاجرت ایمن، منظم و روی برنامه» در سال 2016 بود. دو سال بعد، 152 کشور - از جمله پاناما - به توافق برای مدیریت مهاجرت جهانی رای مثبت دادند. آمریکا، در زمان ریاست جمهوری ترامپ، به آن رای منفی داد.
آقای اورتگا گفت، اما بر خلاف شعار آن نشست، تحت مدیریت سازمان ملل، روند مهاجرت چیزی غیر از «منظم» بوده است. در عمل، شاهد آشوب و هرج و مرج بودهایم.
او تاکید کرد:
" در حال حاضر کاملاً برعکس است. اسناد نشان می دهد که در سال 2023 رکورد 500000 مهاجر از طریق جنگل متراکم معروف به Darien Gap از کلمبیا به پاناما سفر کردند. مهاجران از سراسر جهان برای شروع سفر خود به آمریکای جنوبی و مرکزی پرواز می کنند زیرا کشورهایی مانند سورینام و اکوادور برای ورود نیازی به ویزا ندارند. مقصد نهایی آنها آمریکا است. "
کتاب «سلاحهای مهاجرت جمعی: جابهجایی تحمیلی، اجبار و سیاست خارجی» نوشته کلی گرینهیل، نشان میدهد که کشورهای ضعیفتر از مهاجرت برای بیثبات کردن دشمنان قدرتمندتر خود استفاده میکنند.
جوزف هومیر، مدیر اجرایی مرکز یک جامعه آزاد امن و کارشناس جنگ های غیرمتعارف، به روزنامه کانادایی اپوخ تایمز گفت او معتقد است این چیزی است که آمریکایی ها اکنون در مرز جنوبی ایالات متحده می بینند.
او گفت:
"این یک تئوری توطئه نیست. «تهاجم» به مرز جنوبی ایالات متحده "مهاجرت مهندسی شده استراتژیک" است. "
آقای اورتگا کاملا موافق این ایده است که سازمانهای غیردولتی مشکلات مهاجرت انبوه را «تشدید» کردهاند.
او گفت:
"به جای کمک، آنها بخشی از مشکل هستند. «این خود مهاجران نیستند که تهدید ملی ایجاد می کنند. این جنایت سازمان یافته است و این سازمان های بین المللی {در پشت پرده} هستند. "
به بیان دیگر، آقای اورتگا به عنوان مقام مسوولی که مستقیما با مساله «بحران مرزی» در آمریکا سر و کار داشت، به صراحت تایید کرد که این «بحران» در ذات خود یک «توطئه» است که سازمان ملل متحد به نمایندگی از یک «دولت عمیق» جهانی که بهعنوان «گلوبالیستها» شناخته می شوند، آن را هدایت می کند و مجری میدانی آن هم «سازمانهای غیردولتی» (NGO) زیر پرچم حقوق بشر و حقوق اقلیتها ...هستند.
دو سه ماه پیش از این افشاگری، در 26 سپتامبر 2023، تحلیلگر سیاسی آمریکایی، آن وندرستیل، در برنامه خود با عنوان « Right Now with Ann Vandersteel» فاش کرد که «مجمع جهانی اقتصاد» (WEF) با در اختیار گرفتن چند پایگاه نظامی آمریکا در خاک پاناما، عملیات هجوم سیلآسای مهاجرین به خاک آمریکا را هدایت می کند.
بعد از افشاگری اورتگا، خبرنگار آمریکایی، «ایتان وایت» در مقالهای در پایگاه تحلیلی « gazetteller»(24 مارس 2024) از «تهاجم سازمانیافته» به مرزهای آمریکا توسط مهاجرین سخن گفت. از باب اهمیت موضوع و این که این سرفصل کاری شوم، به احتمال قوی در حال انجام در نقاط مختلف دنیا(از جمله منطقه غرب آسیا) است، متن کامل یادداشت وایت در ادامه می آید:
در زیر بطن تاریک سیاست جهانی، جایی که روکش دیپلماسی دسیسههای ماهیت شومتری را میپوشاند، بحران مرز جنوبی ایالات متحده نه بهعنوان یک اتفاق مهاجرت، بلکه بهعنوان یک حمله عمدی و برنامهریزیشده{با خونسردی و حسابگری} به حاکمیت ملی آمریکا ظاهر میشود. این یک حدس و گمان صرف نیست؛ این افشاگری خوفناک توسط اوریل اورتگا، یک مقام ارشد پانامایی با ارایه مدارک و نشان دادن جراحات میدانی برای اثبات آن است. اورتگا، با بیرون آمدن از سایهها، تصویری را به قدری زمخت و خشن ترسیم می کند که روایتِ به دقت تنظیمشده توسط نهادهای بینالمللی و توابع آنها را از هم می گسلد.
سازمان ملل متحد، زیر نقاب ترویج صلح و کمک های بشردوستانه، متهم متهم اول سازماندهی این بحران عامدانه است، اقدامی آنقدر جسورانه که بوی توطئهای شوم برای تضعیف مرزهای ملی و تحمیل یک برنامهی گلوبالیستی بر کشورهای بی خبر، از آن به مشام می رسد. پیمان جهانی سازمان ملل برای مهاجرت ایمن، منظم و روی برنامه، که توسط 152 کشور به تصویب رسیده است، به عنوان یک اسب تروا در معرض نمایش قرار می گیرد، قراردادی که وعده نظم می داد، اما چیزی جز هرج و مرج بر دروازههای آمریکا به ارمغان نیاورده است.
شواهد؟ هجوم سرسامآور نیم میلیون روح که در مسیرهای سرشار از خطرهای پنهان در Darien Gap {به سمت خاک امریکا} پرسه می زنند. دارین گَپ جنگلی است به قدری متراکم و نابخشنده که زنده بیرون آمدن از آن جای شگفتی است. با این حال، آنها دستهجمعی ظاهر میشوند و با نوای مسحورکنندهی «یک زندگی بهتر» انگیزه می گیرند و امور آنها توسط شبکه پیچیدهای از سازمانهای غیردولتی و حامیان مرزهای باز که خود را به عنوان «انساندوستان» معرفی میکنند، تسهیل میشود.
این «تهاجم» - حقیقتا نام دیگری نمی شود بر آن گذاشت- نتیجه جنگ یا بلای طبیعی نیست، بلکه محصول یک استراتژی حساب شده «مهاجرت مهندسی شده استراتژیک» است، اصطلاحی که باید دلِ هر میهندوستی را بلرزاند. صحنهگردانها؟ گروهی از طرفداران حذف مرزهای ملی(اصطلاحا «بینالمللگرایان») و سازمانهای غیردولتی، به همراه سازمان ملل متحد که سرنخها به دست آن است و میلیونها دلار را به جیب سازمانهایی مانند HIAS سرازیر میکند، نه برای کاهش درد و رنج مهاجران، بلکه برای اطمینان از باز ماندن دریچهها به روی این سیل انسانی.
همدستی سازمان های غیردولتی در این هرج و مرج مهندسیشده، خیانت به آرمان های بشردوستانه است و کمکها را به «سلاح مهاجرت دسته جمعی» تبدیل می کند. نقشههای ارائهشده توسط این سازمانها، جزئیات مسیرهای مملو از ایستگاههای اتوبوس و کیوسکها، فقط کمک نیستند. آنها دعوتهایی هستند که هزاران نفر را به سفرهای پرخطر دعوت میکنند، اما هیچکس حواسش نیست.
شهادت اورتگا حقیقتی رسواکننده را آشکار می کند: بودجه برای کمک به مهاجران در حال ناپدید شدن در چاه ویل است. کارکنان سازمان های غیردولتی صرفا حضوری در اردوگاههای مهاجرین به هم می رسانند تا صرفا ابراز وجود کرده باشند و برخی اقدامات سردستی و از سر رفع تکلیف انجام می گیرد. صلیب سرخ و پزشکان بدون مرز هم هر کاری که می توانند انجام می دهند، اما این سوال بزرگ است: بقیهی این کمکهای مالی عظیم کجا می رود؟
این فقط یک شکست سیاست نیست؛ این یک اقدام عمدی براندازی است که سازمان ملل در راس آن قرار دارد. سلاحی برای مهاجرت علیه ایالات متحده، تبدیل رویای آمریکایی به یک کابوس برای منافع سیاسی. این یک حمله تمام عیار به مرزهای کشور است، تلاشی عمدی برای فرسایش بافت جامعه آمریکا از درون.
همانطور که اورتگا اشاره می کند، پیامدهای این دستور کار در حال حاضر آشکار شده است، با شهرهایی مانند نیویورک که بار عمده این جریان کنترل نشده را به دوش می کشند، زیرا "افراد بد" باعث "خسارات و اختلالات زیادی" می شوند. این فقط مربوط به مهاجرت نیست. این در مورد بقای هویت ملی، یکپارچگی مرزها، و حاکمیت دولت ها در مواجهه با تلاش سازمان یافته برای تضعیف و بی ثباتکردن عامدانه است.
بحران مرز جنوبی ایالات متحده، از طریق افشاگریهای اورتگا، یک زنگ بیدارباش است، یک فراخوان شفاف برای اقدام علیه معماران این دستورکار جهانی. این امر مستلزم حسابرسی، دفاع شدید و تسلیم ناپذیر از حاکمیت ملی، و امتناع از مهره بودن در بازیای است که سهام آن چیزی کمتر از جوهر ملیت ما نیست.
در برابر این گونه افشاگریها سکوت کردن، همدستی در جرم است و عمل، تنها راه پیش رو. زمان دیپلماسی مودبانه به پایان رسیده است. این لحظه مستلزم یک رویارویی زمخت و بیانعطاف و بدون فیلتر با نیروهایی است که به دنبال تضعیف ملتها هستند. این فقط یک نبرد برای مرز نیست. این مبارزه برای روح ملی است. "
***
شاید بسیاری از خوانندگان که این سطور ایتان وایت را خواندند، آن را بیش از حد «توطئهپندار» یا «تاریکاندیش» در نظر بگیرند، لیکن، وقتی به ریشهها و بسترهای قدیمیتر موضوع «سیل مهاجران» می نگریم، آنگاه قرائن و شواهد تایید یک «طرح» هدفمند و برنامهریزیشده بسیار بیش از آن است که به راحتی از کنار دعاوی امثال وایت عبور کنیم.
وقتی در سال 2017، «ویکتور اوربان»، سیاستمدار ملیگرای مجارستان، موفق شد در راس حزب متبوع خود دولت را در این کشور به دست بگیرد، نوک پیکان حملات خود را متوجه یک چهرهی یهودی اصالتا مجارستانی کرد که نام او با شورشها، کودتاها و فروپاشی سیاسی در شرق اروپا گره خورده است: جرج سوروس.
اوربان سوروس را متهم کرد که آشکارا دشمن «مرزهای جغرافیایی» و «هویتهای ملی» است و با بهرهگیری از سرمایه و لجیستیک موسسه تحت امر خود، «بنیاد جامعه باز» عملا اروپا را با «سیل مهاجران» غرق کرده است. [1] [2]
این که چه میزان از سخنان و اتهامات اوربان علیه سوروس و بنیاد او حقیقت داشت و چه میزان به پروپاگاندای سیاسی ملیگرایانهی او مربوط می شد، بحثی مستقل است، اما در یک نکته تردیدی وجود ندارد و آن این که در پس پروژهی «تبدیل مهاجرت به یک سلاح» علیه تمامیت ارضی، هویت ملی، ساختارهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و دینی ملتها باز هم ردپای «صهیونیزم جهانی» قابل مشاهده است.
جای تعجب نیست که وقتی به سخنان صهیونیستهای متعصبی مانند باربارا لرنر اسپکتر، بنیانگذار Paideia، «مؤسسه اروپایی مطالعات یهودی برای ترویج چندفرهنگی» در مصاحبهی از او در سال 2010 دقت می کنیم، سوالات و ابهامات ما درباره راهبرد «تبدیل مهاجران به اسلحه» به طرز چشمگیری افزایش می یابد. اسپکتر در ان مصاحبه گفته بود: "اروپا چندفرهنگی و چند نژادی خواهد شد و یهودیان به خاطر «نقش پیشرو» شان در این تلاش، مورد کینه قرار خواهند گرفت. "[3]
و این دقیقاً همان چیزی است که به گفته «Gearóid Ó Colmáin» در مقالهی «مهاجرت مهندسیشدهی اجباری: جنگ صهیونیسم علیه اروپا» رخ داده است:
"سازمانهای «بشردوستانه» یهودی... که هیچ علاقهای به مصیبت میلیونها پناهنده فلسطینی صهیونیسم ندارند، فعالانه به آوارگان سوری در اردوگاههای اردن، «اسکان مجدد» در اروپا و آمریکا را وعده میدهند. "[4]
او با ارجاع به مقالهای در وبسایت infodirekt اشاره میکند که طبق آن، "سازمانهای آمریکایی هزینه قایقهایی را که هزاران پناهجو را به اروپا میبرند، پرداخت میکنند... آنها «یک طرح تأمین مالی مشترک» ایجاد کردهاند که «هزینههای حملونقل» را پرداخت میکند. هیچ پناهندهای از شمال آفریقا 11000 یورو پول نقد{برای پرداخت کرایه} ندارد. "
کولمین همچنین بر نحوه ارائه گذرنامههای جعلی سوری به پناهندگان تاکید کرد:
"تا زمان خشونتها در سوریه در سال 2011، گذرنامههای سوری توسط دولت فرانسه چاپ میشد... این نشاندهنده دخالت دولت فرانسه است. "[5]
او همچنین فاش کرد که دولتهای اروپایی نه تنها برنامههای صهیونیستی را پیش میبرند، بلکه مدیریت بحران مهاجران را به شرکتهایی مانند ORS Services واگذار میکنند که در یک قلم، ۲۱ میلیون یورو از دولت آلمان دریافت کردهاند. این شرکت یکی از شرکتهای وابسته به بانک بارکلیز متعلق به خاندان زرسالار صهیونیست «روچیلد» است. سازمان دیگری که مهاجران را قاچاق می کند، «جمع آنارشیست پِنگ» است که توسط مؤسسه جناح راست افراطی «آین رند» که مدیر آن یارون بروک اسرائیلی و صهیونیست است، تأمین مالی می شود! [6]
به گفته امدادگران در جزیره یونانی لسبوس، موسسهی اسراییلی «IsraAid» پناهجویان عیالوار تحت پوشش خود را با اتوبوس به اروپا می فرستاد، [7] و بسیاری از مردم را به این سوال سوق داد که چرا اسرائیل به پناهجویان کمک «خیرخواهانه» می پردازد در حالی که در اسرائیل پناهجویان جرمانگاری شده و به اردوگاه های کار اجباری پرتاب می شوند؟
در واقع نتانیاهو به خوبی می دانست که چگونه پناهجویان خطر "دموگرافیک" را برای رژیم اسرائیل ایجاد می کنند. او به صراحت گفت: "اگر ورود آنها را متوقف نکنیم، مشکلی که در حال حاضر 60000 نفر است می تواند به 600000 افزایش یابد و موجودیت ما را تهدید می کند. "[8] به نظر میرسد صهیونیستها هیچ نگرانی از وجود اروپاییها یا جمعیت سفیدپوست ندارند، و بسیاری از رهبران شاخص این رژیم به وضوح میگویند که چگونه میخواهند سفیدپوستان را از طریق «نسلکشی فرهنگی» نابود کنند.
به گفته «توماس پی. ام. بارنت»، مدیر موسسه مشاورهی نظامی اسرائیل «هدف نهایی هماهنگی اجباری همه کشورهای جهان است. این باید با مخلوط کردن نژادها با هدف ایجاد یک نژاد قهوه ای روشن در اروپا به دست آید. به همین دلیل، سالانه 1.5 میلیون مهاجر از جهان سوم به اروپا مهاجرت می کنند.»[9]
ظاهراً طرح نابودی اروپا دهها سال پیش توسط یک کنت برجسته صهیونیست، ریچارد فون کودنهوو- کالرگی، بنیانگذار معنوی اتحادیه اروپا، در کتاب praktischer idealismus خود در سال 1925 ترسیم شده بود. [10] یک گلّهی چند ملیتی بدون کیفیت که به راحتی توسط نخبگان حاکم کنترل می شود. او به صراحت نوشت:
"ما قصد داریم اروپا را به نژاد مخلوطی از آسیایی ها و سیاهپوستان تبدیل کنیم که توسط یهودیان اداره می شود. "
ریچارد فون کودنهوف-کالرجیهدف اختلاط و درهمآمیزی نژادی و فرهنگی برای کالرگی و پیروان گلوبالیست او، تضعیف هویت نژادی، ملی و فرهنگی و ایجاد یک حکومت جهانی واحد است که کنترل آن آسانتر باشد. و این ممکن است توضیح دهد که چرا ناگهان در تلویزیون و رسانه ها فقط چهره های سیاه و مختلط را می بینیم. این حد از «نفاق» بسیار آزادهنده است، چرا که هر کسی که کمی به ماهیت «دولت پنهان» جهانی آگاه باشد، می داند که سرسوزنی شان و کرامت و حتی جان سیاهپوستان برای آن ارزشی ندارد و این صرفا یک سوءاستفاده ابزاری از مسائل نژادی است. وگرنه در کشوری چون انگلستان، نژادپرستی تا بیخ و بنیان نهادینه شده است.
الکساندر دوگین، فیلسوف روسی، نوشت:
«قدرت گلوبالیستها... بر تلقینات و «معجزه های سیاه» استوار است. آنها نه به خاطر قدرت واقعی، بلکه بر اساس ایجاد توهم، شبیهسازیها و تصاویر مصنوعی حکومت میکنند که دیوانهوار سعی میکنند آنها را در ذهن بشر القا نمایند.»
هدف از قدرت متقاعدسازی جهانی گرایان از طریق رسانه کنترلشده و پیشبینیهای خود-محققگر این است که اطمینان حاصل شود که توده ها سردرگم می مانند و نمی توانند مه های دروغ و دوگانگی را ببینند. این البته زمانی امکانپذیر است که تعدادی از الیگارش های صهیونیست از جمله روپرت مرداک صاحب اکثر رسانه ها باشند و همین الیگارشها بر نهادهای جهانی مانند سازمان ملل و مجمع جهانی اقتصاد کنترل داشته باشند.
این واقعیت توسط کلاوس شواب موسس و رئیس WEF برجسته شد، زمانی که در سال 2017 اظهار داشت:
"چیزی که ما به آن بسیار افتخار می کنیم این است که با رهبران جوان جهانی WEF خود در کابینه های جهانی کشورها نفوذ می کنیم. "
کلاوس شواببرنامه «رهبران جهانی جوان» که توسط WEF مدیریت می شود، شامل رهبران جهانی مانند جاستین ترودو، امانوئل مکرون و مارک زاکربرگ است. حامیان اصلی این برنامه عبارتند از بنیاد بیل و ملیندا گیتس و گوگل. این به خوبی گویا هست که چرا غول فناوری اطلاعات، یعنی گوگل تا همین امروز، اجازهی کوچکترین خدشه به روایت «WEF» از داستان کووید و واکسیناسیون را نمی دهد.
کووید یک آزمایش واقعی توسط WEF بود تا ببیند دستکاری افکار عمومی و دستیابی به انطباق چقدر آسان است. از طریق برنامههای تکراری رسانهای «القای» ترس، آنها توانستند بیشتر جمعیت جهان را قرنطینه نمایند و صدها میلیون نفر را با واکسنهایی ژنتیکپایه که هنوز مراحل کارآزمایی بالینی آنها هم انجام نشده بود، واکسینه کردند.
کلاوس شواب و گلوبالیستها در WEF در چند سال گذشته برنامهریزی کرده بودند تا جامعه را اصلاح کنند و کنترل را به چند الیگارشی غیرمنتخب موسوم به دولت عمیق واگذار کنند، اما نتوانستند، زیرا میدانستند که مقاومت خواهد شد. به همین دلیل است که شواب اظهار داشت که این بیماری همهگیر یک "پنجرهی نادر اما باریک از فرصت برای انعکاس دوباره تجسم و تنظیم مجدد جهان ما است. "
به گفته مشاور اسرائیلی WEF، یووال نوح هراری، اهداف «بازتنظیم بزرگ» شامل کنترل جمعیت، حذف فرآیندهای دموکراتیک و واگذاری مالکیت و کنترل به دولت عمیق است. هراری مدافع این است که انسانها اکنون «قدرت مهندسی مجدد زندگی» را دارند و برای نظم جهانی علمی و تکنوکراتیک، که در آن دولت تنها تأمینکننده خواهد بود و نیازی به خانوادهها نیست، میخواهد. او استدلال میکند که «روحهای انسانی» و «ارواح آزاد» از طریق «نظارت کامل بیومتریک» به پایان خواهند رسید. چون نمیخواهیم مردم را زیر نظر بگیریم، میخواهیم بدانیم چه چیزی زیر پوست است.»
یووال نوح هراریاز مارک زاکربرگ گرفته تا مدیر عامل صندوق بینالمللی پول و همچنین مدیرعامل کمپانی اکسل اسپرینگر، بزرگترین ناشر اروپا و... در میان ارادتمندان هراری برخی از قدرتمندترین افراد جهان حضور دارند و مانند پادشاهان باستانی به پیشگاه او میرسند.
در حالی که همکیشان هراری می خواهند از طریق "مهندسی اجباری" مرد سفیدپوست را نابود کنند، هراری از طریق مهندسی اجتماعی می خواهد تراشه هایی را در بدن انسان وارد کند و "انسان ها را به خدایان ارتقا دهد". گرچه هراری اهداف شوم را در کلمات آکادمیک خود «شکلاتپیچ» می کند، لیکن هر دوی آنها ایجاد یک نظم نوین جهانی را، که در ذات خود یک دیکتاتوری جهانی است، ترویج می کنند و این امر تنها پس از نابودی جهانی که ما می شناسیم می تواند اتفاق بیفتد. به تعبیر تلمودی، به گفته متعصبان سوپرصهیونیست «کاهانی» در اسراییل، "نابودی نژاد سفید و اعراب باعث ظهور ماشیاخ(مسیح) یهودی نیز خواهد شد. "[11]
بنا بر این، جای تعجب نبود که امام خمینی(ره)، چند دهه پیشتر از تعبیر دقیق «شیطان بزرگ» برای آمریکا استفاده کرد، چرا که به تعبیر ایشان، این کشور با تبلیغات گستردهای که توسط صهیونیسم بینالمللی برایش هماهنگ میشود، مردم جهان را سرکوب میکند. امروز، پس از چند دهه، طنین همان استدلال امام توسط برخی رهبران ابراز می شود. رییس جمهور روسیه، ولادیمیر پوتین به صراحت گفت:
"غرب آماده است برای حفظ سیستم استعماری نوین که به آن اجازهی انگلی کردن دنیا را می دهد، و ترویج سیاستهایی که شیطانی است، پا روی همه چیز بگذارد. "[12]
همانطور که دکتر کوین بارت می نویسد:
"اشاره پوتین به شیطانپرستی توبیخ تند الیت نظم نوین جهانی بود، که سکولاریسم ستیزه جویانه را بر جوامعی که قصد تضعیف آنها را دارند، تحمیل می کنند، در حالی که خود در نهان، شیطانپرست هستند. "
بارت به عنوان مصداق، تصریح می کند:
"هر کسی که در این مورد شک دارد باید نام «سرهنگ مایکل آکینو» را جستجو کند. آکوینو، شیطان پرست مشهور و متهم به کودکآزاری دسته جمعی، به دلیل جنایات خود علیه کودکان با انتصاب به عنوان رئیس واحد جنگ روانی ارتش ایالات متحده جایزه گرفت. "[13]
[1] https://humansbefree.com/2018/11/george-soros-organizations-work-tirelessly-to-flood-the-european-continent-with-illegal-migrants.html
[2] https://www.politico.eu/article/hungary-lashes-out-at-soros-with-poster-campaign/
[3] https://www.thechristiansolution.com/doc2019/912_NeoHitler.htm
[4] http://en.alalam.ir/news/1578365
[5] https://www.voltairenet.org/article188864.html
[6] https://www.tagesspiegel.de/berlin/politaktivisten-wollen-fluchthelfer-auszeichnen-5072161.html
[7] https://veteranstoday.com/2016/02/13/israaid-refugee-crisis-and-clash-of-civilizations/
[8] https://www.theguardian.com/world/2012/may/20/israel-netanyahu-african-immigrants-jewis
[9] http://entityart.co.uk/multiculturalism-is-being-used-against-humanity-to-help-bring-about-the-zionist-new-world-order-kalergi-plan-white-genocide-immigration/
[10] https://expose-news.com/2022/03/19/the-genocide-of-the-peoples-of-europe/
[11] https://imeu.org/article/fact-sheet-meir-kahane-the-extremist-kahanist-movement
[12] https://www.washingtontimes.com/news/2014/jan/28/whos-godless-now-russia-says-its-us/
[13] https://www.veteranstodayarchives.com/2014/03/22/putin-nwo/